خبرهای جدید
خبر جدید این که برای بار سوم تو ٦ ماه اخیر، جای خوابمون رو عوض کردیم تا شیاد بهتر بخوابیم. من قدیم ها خیلی اهل انرژی مثبت و چاکرا ها، فنگ شوی و این حرفا بودم، اما از وقتی پامو گذاشتم اینجا، انقدر گرفتاری داشتم که همرو گذاشتم کنار. چند وقتی بود که دلم می خواست دوباره برام سراغ فنگ شوی، بخصوص بخاطر خواب های دری وری ای که این مدت می دیدم، ولی هی عقبش انداختم. آخر هفته بلاخره تخت رو جا به جا کردیم و الان یک هفته ست که خواب های دری وری نمی بینم و خیلی از عواقب کار راضیم، بخصوص که مجبور شدم یه سری از چیزهایی رو که ماه ها بود می خواستم مرتب کنم رو بلاخره سروسامون بدم. چهارشنبه رفتم "ای ک ا" و یه سری جعبه و چیزهای دیگه واسه نظم دادن به خونه خریدم والی به خاطر اینکه سنگین بود، نتونستم هر چی می خواستم رو بخرم و مجبورم دوباره برم.
امروز برای اولین بار برای ناهار مهمون داشتم. کلی کار خونه کردم و کلی هم زمین آشپزخونه رو سابیدم. مهمونم ناهار لوبیا پلو خواسته بود. اون خیلی آشپزی نمی کنه و خیلی هم غذاهای ایرانی بلد نیست. لوبیا پلویی که امروز پختم، بهترین لوبیا پلویی بود که تا حالا پخته بودم، آخه من خودم خیلی اهل لوبیا پلو نیستم و خیلی هم درست نمی کنم.
امروز بعد از مدتهای خیلی مدید رفتم سینما کارتون مریدا رو دیدم، وقتی تو سالن سینما نشستم و عینک سه بعدی رو زدم و اولین تصویر رو دیدم، فکر کردم واااای چقدر دلم سینما می خواست و تو دلم به بی پولی و دربه دری فحش دادم.
امروز برای اولین بار برای ناهار مهمون داشتم. کلی کار خونه کردم و کلی هم زمین آشپزخونه رو سابیدم. مهمونم ناهار لوبیا پلو خواسته بود. اون خیلی آشپزی نمی کنه و خیلی هم غذاهای ایرانی بلد نیست. لوبیا پلویی که امروز پختم، بهترین لوبیا پلویی بود که تا حالا پخته بودم، آخه من خودم خیلی اهل لوبیا پلو نیستم و خیلی هم درست نمی کنم.
امروز بعد از مدتهای خیلی مدید رفتم سینما کارتون مریدا رو دیدم، وقتی تو سالن سینما نشستم و عینک سه بعدی رو زدم و اولین تصویر رو دیدم، فکر کردم واااای چقدر دلم سینما می خواست و تو دلم به بی پولی و دربه دری فحش دادم.
نظرات
ارسال یک نظر