یادت باشه...
هرجای دنیا که زندگی میکنی، یا به هرجا که مهاجرت میکنی، باید یه خونه توش باشه، به غیر از خونه خودت.
یه خونه که هروقت دلت خواست بری درش رو بزنی، شب و روز نداشته باشه. یه خونه که درش همیشه به روت باز باشه. توی اون خونه یه کسی باشه که همیشه منتظرت باشه کسی که تو رو همون طوری که هستی دوست داشته باشه.
یه خونه که وقتی مریض بودی، وقتی ناراحت بودی، وقتی خوشحال و هیجان زده بودی، بتونی بری درش رو بزنی.
یه خونه که وقتی دلت گرفت، یه جفت گوش شنوا توش پیدا بشه، وقت اشک ریختن، یه شونه که سرت رو بذاری روش، یه دامن که سرت رو بذاری توش. دو تا بازو که تورو در آغوش بکشه.
یه خونه که بدونی وقتی بری توش، یه سقف بالای سرته، یه چای گرم اونجا هست که بخوری.
توی اون خونه میفهمی که کستی تورو دوست داره.
مدت هاست که میخوام برم در اون خونه رو بزنم، اما اون خونه اینجا نیست. پیش من نیست. شاید یه جای دور باشه...
یادت باشه اگه خواستی مهاجرت کنی، جایی برو که اون خونه باشه، همون خونه که درش به روت بازه، همون که دوستت داره ...
یه خونه که هروقت دلت خواست بری درش رو بزنی، شب و روز نداشته باشه. یه خونه که درش همیشه به روت باز باشه. توی اون خونه یه کسی باشه که همیشه منتظرت باشه کسی که تو رو همون طوری که هستی دوست داشته باشه.
یه خونه که وقتی مریض بودی، وقتی ناراحت بودی، وقتی خوشحال و هیجان زده بودی، بتونی بری درش رو بزنی.
یه خونه که وقتی دلت گرفت، یه جفت گوش شنوا توش پیدا بشه، وقت اشک ریختن، یه شونه که سرت رو بذاری روش، یه دامن که سرت رو بذاری توش. دو تا بازو که تورو در آغوش بکشه.
یه خونه که بدونی وقتی بری توش، یه سقف بالای سرته، یه چای گرم اونجا هست که بخوری.
توی اون خونه میفهمی که کستی تورو دوست داره.
مدت هاست که میخوام برم در اون خونه رو بزنم، اما اون خونه اینجا نیست. پیش من نیست. شاید یه جای دور باشه...
یادت باشه اگه خواستی مهاجرت کنی، جایی برو که اون خونه باشه، همون خونه که درش به روت بازه، همون که دوستت داره ...
نظرات
ارسال یک نظر