بابا اومده
چی چی آورده؟ پسته و بادوم، توت و لواشک. بخور و بیا.
مال خودمه، به هیچ کَسَم نمیدم.
مال خودمه، به هیچ کَسَم نمیدم.
چقدر به وجودش احتیاج داشتم...
یک هفته گذشته،
شب به خیر میگه، داداشم پتو رو میکشه روش. میگه پسرم ایشالا خدا کمکت کنه، همهٔ کارهات درست بش، میرم جلو میبوسمش، سرمو نوازش میکنه، میبوستم، میگه ته تاقاری من، دختر من، تو چشمام پر اشک میشه، مییام بیرون، هنوز نرفته، دلم براش تنگ میشه، تو دلم میلرزه، میترسم، نکنه یه وقت دیگه نباشه، دلم میخواد محکم بگیرمش که جایی نتونه بره، میترسم که یه روز دیگه نباشه...
نظرات
ارسال یک نظر