معرفت
داره حدود ۴ سال می شه که مهاجرت کردم ولی یه چیزی رو هنوز نفهمیدم. چرا آدم های داخل ایران، اونایی که یه روز دوستمون بودن یا بعضی هاشون هنوزم ادعاشون می شه که دوستمون هستن، فکر می کنن ما اینجا، این ور دنیا مُردیم؟! یه جوری برخورد می کنن که ماها که رفتیم، دیگه رفتیم و وجود نداریم. اگرم ما دلمون بپوسه و زنگ بزنیم، می گن وای که نمی دونی چقدر دلم برات تنگ شده بود! و من این سوال هنوزم برام باقیه که چرا اونا یه بار زنگ نمی زنن؟ یعنی انقدر گدان که نمی تونن سالی دو بار این گوشی تلفن رو بردارن یه زنگ به این ور دنیا بزنن؟ یعنی نمی تونن سالی دو بار دو جلد کتاب یا یه دونه سی دی بفرستن؟!
ما که این سر دنیا هر روز از صبح تا شب داریم برای زندگی جدیدمون آجر رو آجر می ذاریم و با مشکلات دست و پنجه نرم می کنیم بی دوست، خوب دلمون به همین چیزای دوستای قدیمی و هم دل و همزبونمون خوش نباشه، پس به چی خوش باشه آخه؟ ما که هنوز هستیم، چطور می تونن فراموشمون کنن؟!
ما که این سر دنیا هر روز از صبح تا شب داریم برای زندگی جدیدمون آجر رو آجر می ذاریم و با مشکلات دست و پنجه نرم می کنیم بی دوست، خوب دلمون به همین چیزای دوستای قدیمی و هم دل و همزبونمون خوش نباشه، پس به چی خوش باشه آخه؟ ما که هنوز هستیم، چطور می تونن فراموشمون کنن؟!
نظرات
ارسال یک نظر