به بهانه روز خشونت علیه زنان

قبل از این که مهاجرت کنم خشونت برام تنها کتک و مشت و لگد بود و جای انگشتان ضارب روی بدنم که قرمز رنگ می شد و دردناک بود. اصلا روحم هم خبر نداشت که روزهای زیادی از زندگیم رو تحت خشونت روانی گذروندم. خشونتی که تمام روزگارم رو تحت تاثیر قرار داد.
از وقتی حدودا ۱۲ ساله بودم، تلاش برای تغییر رو به صورت خودآگاه شروع کردم. تمرین مداوم برای انتخاب راه درست، انتخاب راه های ارتباطی درست، مدیریت رفتار و احساسات. اما شاید خیلی جاها موفقت کمی داشتم چون ریشه مسائل رو پیدا نمی کردم. نمی دونستم اشکال از کجاست و چه چیزی غلطه. فقط می دونستم اشکالی هست و این قدم بسیار بزرگی بود اما برای حل مشکل کافی نبود. دور و اطرافم پر بود از بزرگ تر هایی که مدام بهم می گفتن که چطور نباشم. کمتر کسی بهم چطور بودن رو نشون می داد.
فحش، بد و بی راه، تهدید، تحقیر، تشر
، متلک، مقایسه، فریاد، جریمه، ترور و جنگ روانی، زورگویی، انتقالِ عذاب وجدان، کنترل و محدودیت. همه داشت به اسم تربیت و با زور بهم تحمیل می شد. من به نوعی سرکش بودم و حاضر به قبول این همه فشار نبودم اما فرار از زیر بار همه این خشونت ها کار آسونی نبود.
وقتی اومدم اینجا، یاد گرفتم که به چه چیزهایی خشونت گفته می شه. ۷ سال و نیمه دارم تلاش می کنم، آثار اون خشونت ها رو از وجودم بیرون کنم. تا حدی هم موفق بودم. اما آثار خیلی از اون ها به عزت نفس و به بدنم چنان محکم چسبیده که جدا کردنش به این راحتی ها امکان پذیر نیست. چیزی که تازه فهمیدم اینه که عزت نفس و اعتماد به نفس باهم خیلی متفاوته. خیلی از مشکلاتی که توی این یکی دو سال اخیر گریبانگیرم بوده، به علت عزت نفس پایین بوده و من نمی دونستم. چون من اعتماد به نفس خوبی دارم، حتا فکرش رو هم نمی کردم که عزت نفس پایینی دارم و خیلی از بلاهایی که داره سرم می یاد به دلیل عزت نفس پایینمه.
تمام اون خشونت های روزمره
، عزت نفسم رو پایین آوردن و من انقدر دیر فهمیدم که ریشه خیلی از مشکلاتم توی این مسأله ست.    
یکی از آثار اون خشونت ها دردهای مداوم و پایان ناپذیر میگرن و گرفتگی شدید و مداوم عضلات گردن و شونه ست. عضلاتی که موقع ترس منقبض می شن. یکی دیگه از آثار اون خشونت ها الگوبرداری غلطه. رفتارهایی که ۲۷ سال تجربه شون کردم، باعث شدن تا به نوعی به صورت ناخودآگاه جذب آدم های مهرطلب، قربانی، ابیوسیو و کنترل گرا بشم و دوباره و دوباره آزار ببینم، صدمه بخورم و به راحتی نتونم از چرخه خشونت خارج بشم.
خشونت چیزی یه که روزگار آدم هارو سیاه و نسل های آینده رو نابود می کنه.
برای مطالعه بیشتر در مورد خشونت خانوادگی و آدم های ابیوسیو، به مطلبی که شادی نوشته مراجعه کنین:

http://pelak5.org/node/185

نظرات

  1. کاش بیشتر در مورد مصادیق خشونت می نوشتی

    پاسخحذف
  2. آخ آخ اره همه رو گفته بودی . بیشتر خواستم که کامنت گذاشته باشم . نوشته هات رو خیلی دوست دارم

    پاسخحذف
  3. ممنون که پیغام گذاشتی. خوشحالم که نوشته هام رو دوست داری.

    پاسخحذف

ارسال یک نظر

پست‌های پرطرفدار