گذر زمان در وطن
پدر مادرها پیر و لاغر شدند. دست هاشون باریک و پر چروک. موی مادرها سپید. موی پدرها خلوت. غبغب ها آویزان. چشم ها کمسو. گوش ها کم شنوا. بعضی فراموشکار. بعضی گیج. غصه دار می شود آدم با این گذر زمان. انگار که در غیبت ما غربتیان، مرگ از این نزدیکی رد شده باشد و رد پای خودش را روی این موها و چروک ها جا گذاشته باشد.
نظرات
ارسال یک نظر