کدوی قل قله زن و نفهمی ما!

در داستان کدوی قل قله زن درسی مهمی نهفته بود که بعضی از ما به دلیل پاره ای نفهمی ها و بعضی مسائل فرهنگی اونو نفهمیدیم. حالا هم دیر  نشده و ماهی رو هر وقت از آب بگیریم تازه ست. 
کدوی قل قله زن به گرگ گفت بذار برم خونه دخترم، غذا بخورم، چاق بشم چله بشم (بهم رسیدگی بشه، سر حال بشم) بد می یام تو منو بخور و اینجوری جونشو نجات داد. اگه می گفت تو با این دهن گنده و چشمای چپول باباقوریت می خوای منو بخوری؟! غلط کردی! گرگ خورده بودش. حالا بعضی از ما وقتی برای خودمون وقت احتیاج داریم می گیم: یه دقه برام یه جا ریخت شماها (یا تورو) نبینم، مُردم بس که تو این خونه جون کندم، چقدر بشورم و بسابم شماها (یا تو) بریزین و بپاشین، موردشورتونو ببره! قاتل جون منین! برم یه جهنم دره ای واسه خودم از دست شماها راحت بشم. پدرم در اومده، مگه این بچه(ها) می ذارن من یه دقه نفس بکشم؟!
و در این حالته که گرگ ما رو می خوره!
اما اگر به جاش بگیم: من برم سرحال بشم، خوشحال بشم، خوشگل بشم، بد می یام تو منو بخور! گرگ ما رو که نمی خوره هیچی، خیلی هم خوشحال منتظرمون می مونه تا برگردیم.
نکته اخلاقی این که گاهی بچه ها یا اطرافییانمون ممکنه متوجه نباشن که ما هم برای خودمون وقت احتیاج داریم و ما هم این رو فراموش می کنیم تا وقتی که به حال انفجار می افتیم. مسلمه که در اون حال ممکنه به نوع گفتن این مساله توجه نکنیم. اگر خودمون به این واقف باشیم که وقت صرف کردن برای خودمون به روابطمون با اطرافیان نزدیکمون کمک می کنه، می تونیم این رو به موقع بهشون اعلام کنیم. اینطوری اون ها هم درک بهتری برای این نیاز طبیعی ما دارن.      

نظرات

پست‌های پرطرفدار