رد شدن به محتوای اصلی
جستجو
جستجوی این وبلاگ
دخترِ مریخ
dokhtar.merikhi(at)gmail.com
اشتراکگذاری
دریافت پیوند
Facebook
Twitter
Pinterest
ایمیل
سایر برنامهها
مهر ۲۸, ۱۳۸۸
بابا
دختر کوچولویی که روبروی من تو مترو نشسته بود، همچین عاشقانه دستهای پدرش رو توی تمام طول راه توی دست هاش گرفته بود که دلم واسهٔ بچگیم، پدرم و همهٔ تئاترهای عروسکیای که با هم دیدیم تنگ شد :(
نظرات
پستهای پرطرفدار
اسفند ۰۷, ۱۳۸۸
دنیای پوشالیِ کمی تا قسمتی مزخرف!
خرداد ۱۳, ۱۳۹۴
خیالِ راحت
نظرات
ارسال یک نظر