نسرین
پسرک واستاده بود روی نرده، با دستهای کوچولوش صورتِ مادرشو گرفته بود، هی نازش میکرد، هی نازش میکرد. برگشتم زن رو نگاه کردم. یک دفعه به نظرم اومد شبیه نسرینِ . دلم یه دفعه تیکه تیکه شد. فکر کردم شاید الان بخواد پسرکش رو بغل کنه، شاید الان پسرکش بخواد با دستهای کوچولوش، صورتِ مهربونِ مادرش رو بگیره و هی نازش کنه. بوسش کنه. آخ! چطور تحمل میکنن؟ چقدر دیگه باید صبر کنن؟ چند سال؟
نظرات
ارسال یک نظر