کاشکی‌ فقط نگیم به‌ به‌

هفتهٔ پیش رفته بودم کتابخونهٔ شهر، نزدیک خونم. ساعت ۱۰ دقیقه به ۱۰ بود. باید ۱۰ باز می‌‌کرد. عجله داشتم، توشو نگاه کردم، دیدم تاریکه. رفتم نشستم روی سکوی جلوی پنجره تا باز کنه، ظاهراً چارهٔ دیگه‌ای نداشتم، اتوبوسی هم که باید سوارش می‌‌شدم رفت. چند دقیقه گذشت، دیدم یکی‌ درو باز کرد رفت تو! می‌‌دونستم که معمولاً ۱۰ دقیقه زود تر باز می‌‌کنن اما دستگیرهٔ در رو نچرخوندم ببینم بازه یا نه! همون که تاریک بود فکر کردم هنوز بستست. یاد اون یارو افتادم که سال‌ها پشت یه در بسته وامی سته و بعد از چند سال یه یارویی می‌‌یاد، دستگیرهٔ درو فشار می‌‌و‌لی، در باز می‌‌شه میره تو. و اون یکی‌ فکر می‌‌کنه که چطور همهٔ این سال‌ها فکر کرده در بسته بود بدون اینکه واقعا امتحان کنه.
همهٔ ما هر روز کلی‌ از این ایمیل‌ها به دستمون می‌‌رسه که توش پر از جمله‌های قشنگه، یا توی کتاب‌ها جملات قشنگ می‌‌خونیم، جملاتی که بهشون می‌‌گیم به‌ به‌، که روی درو دیوار می‌‌نویسیمشون، که به این ور اونورمون می‌‌چسبونیمشون. اما کاشی به این جملات زیبا، فقط نگیم به‌ به‌ و توی زندگیمون اجرش هم بکنیم.
این دفعه برای من ضرر زیادی نداشت، فقط اتوبوسم رفت و ۱۰ دقیقهٔ دیگه هم مجبور شدم بایستم تا بعدی بیاد، اما حواسمون باشه که گاهی امتحان نکردن اون دری که فکر می‌‌کنیم بستست، خیلی‌ خیلی‌ گرون تموم می‌‌شه.

نظرات

پست‌های پرطرفدار