کلاه
پریروز ظهر رفتم بالاخره پول یک ماه کار شبانه روزیم رو گرفتم، بعدشم یک راست رفتم خرید و چند تا لباس خریدم، شبشم که اون بالهٔ هیجان انگیز رو رفتم. دیروز صبح دوباره رفتم خرید. چند سال بود که دلم میخواست کلا بخرم، بالاخره دیروز یه کلاه تابستونی خوشگل پیدا کردم و خریدم. عصرش رفتم سوپر مارکت، یکی از لباسهای تابستونی رو که خرید بودم پوشیدم، کلاه رو هم گذشتم سرم. تو شیشهٔ مغازهها هی خودمو نگاه میکردم، هی ذوق میکردم، هی سایهٔ خودمو نگاه میکردم، هی ذوق میکردم، بعد سرمو هی میگرفتم بالا، هی به در و دیوارو زمین و زمان فخر میفروختم!!!
آخ که چقدر آدم گاهی از اینکه کلاه سرش رفته، احساس خوشبختی میکنه!!!
آخ که چقدر آدم گاهی از اینکه کلاه سرش رفته، احساس خوشبختی میکنه!!!
نظرات
ارسال یک نظر