شهبانو

یکی از عجیبترین اتفاقاتی که برام افتاده اینه که دیشب خواب شهبانو رو دیدم! جالب اینه که خیلی هم صورتش رو بیاد ندارم اما به طرز عجیبی مطمئنم که شهبانو بود. چقدر هم من رو تشویق کرد. به بقیه هم من رو نشون می داد و از کارم تعریف می کرد. انگار نزدیک اتمام یا تحویل یه پروژه هنری بود. آخرین جمله ای که بهم گفت این بود: "الان دیگه وقت شما با کرنومتر محاسبه می شه." چقدر کلمه های مثبت، لبخند و حس خوب ازش دریافت کردم.
دلم می خواست باز بخوابم و بقیه خواب رو ببینم. دلم می خواد بدونم برای چه کاری تشویق می شدم.   

نظرات

پست‌های پرطرفدار